مناجات
الهی ، به حرمت آن نام که توخوانی وبه حرمت آن صفت که توچنانی ، دریاب که می توانی.
الهی ، عمرخود به باد کردم وبرتن خود بیداد کردم ، گفتی وفرمان نکردم .
درماندم ودرمان نکردم.
الهی ، عاجز وسرگردانم ، نه آن چه دارم دانم ونه آن چه دانم دارم.
الهی ، اگرتو مرا خواستی ، من آن خواستم که توخواستی.
الهی ، به بهشت وحورچه نازم ، مرا دیده ای ده که ازهرنظربهشتی سازم.
الهی ، دردل های ما جزتخم محبت مکاروبرجان های ما جزالطاف ومرحمت خود منگاروبرکشت های ما جزباران رحمت خود مبار.
به لطف ، ما را دست گیروبه کرم ، پای دار.
الهی ،حجاب ها ازراه بردار وما را به ما مگذار.
"خواجه عبدالله انصاری"