سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شخص کریم و بزرگوار، نزد خداوند، خرّم و با پاداش است و نزد مردم، محبوب و باشکوه . [امام علی علیه السلام]

آذر اندیشه

     

*خواست الهی
روزها گذشت وگنجشک با خدا هیچ نگفت.
فرشتگان سراغش را ازخدا گرفتند و خدا هربار به فرشتگان اینگونه می گفت:
می آید.من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد.
سرانجام گنجشک روی شاخه ای ازدرخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لبهایش دوختند.
گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:
با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم آرامگاه خستگی ام بود وسر پناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟
چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای این دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه گلویش را بسته بود. سکوتی در عرش طنین اندازشد.
فرشتگان همه سربه زیر انداختند، وخدا گفت:
ماری در راه لانه ات بود، خواب بودی، باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پرگشودی، گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت وچه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دورکردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی.
اشک در دیدگان گنجشک جمع شد، ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت.
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.....

 

*      واین تمثیلی بود زیبا از ما انسانها که به گنجشکی مثل داده شدیم.
و همیشه نالانیم  و به خاطر داشته ها و نداشته هایمان افسوس می خوریم و همیشه خود را در هنگام سختی و مشکلی بیچاره حس می کنیم و فکر می کنیم که این چه بخت وشانسی است که ما داریم و چرا برای ما این مشکل پیش  آمده و شکوه به خدا می کنیم و ....

خدایا کمکمان کن تا محبتت را دریابیم ....
آمین

 

 




اذر اندیشه ::: پنج شنبه 86/12/16::: ساعت 9:37 صبح

 

من رنج می برم تو گنج!

من همسن وسال پسر تو هستم
تو همسن وسال پدر من هستی
پسر تو درس می خواند وکار نمی کند
من کار میکنم و درس نمی خوانم
پدرمن نه کار دارد نه خانه
توهم کارداری، هم خانه وهم کارخانه
من در کارخانه ی تو کار می کنم
و در اینجا همه چیزعادلانه تقسیم شده است
سود آن برای تو، دود آن برای من
من کار میکنم، تو احتکار می کنی
من بار می کنم، تو انبار می کنی
من رنج می برم، تو گنج می بری
من در کارخانه ی تو کار می کنم
و در اینجا هیچ فرقی بین من و تو نیست
وقتی که من کار می کنم تو خسته می شوی
وقتی که من خسته می شوم تو برای استراحت به شمال می روی
وقتی که من بیمار می شوم تو برای معالجه به خارج می روی
من در کارخانه ی تو کار می کنم
و دراینجا همه ی کارها به نوبت است
یک روز من کارمی کنم، تو کارنمی کنی
روز دیگر تو کار نمی کنی، من کار می کنم
کارخانه ی تو بزرگ است
اما کارخانه ی تو هر قدر هم بزرگ باشد
از کارخانه ی خدا که بزرگتر نیست
کارخانهی خدا از کارخانه ی تو و ازهمه کارخانه ها بزرگتراست
و در کارخانه ی خدا همه ی کارها به نوبت است
در کارخانه ی خدا همه کار می کنند
در کارخانه ی خدا حتی خدا هم کار می کند.....

                                                                    

                                                                                                    ازکتاب " بی بال پریدن" مرحوم امین پور




اذر اندیشه ::: چهارشنبه 86/11/24::: ساعت 9:46 صبح

فقط گریه برای شاه تشنه لبان کافی نیست           
 درک قیامش سبب عزت و جاه و تمکین است.
حسین (ع) کشته راه عقیده و اعتقاد است وخون می دهد تا معاد در جان انسانها مسجل شود.
امام حسین علیه السلام می گویند:
و همانا بهشت وعده حق است و جهنم و دوزخ وعده صادق الهی است و قیامت بدون شک می آید.
و خدا بر می انگیزاند همه آدمیان خفته درخاک را...
من خروج کردم.انگیزه خروج من به قصد  آشوب ایجاد کردن وقدرت طلبی نمی باشد.
اگر من خروج کردم من می بینم که یزید که خود را خلیفة رسول الله نامیده در حالی که او شارب الخمر بوده است به خود این نام را داده. حسین (ع) می گوید  فاتحه اسلام را بخوانید اگر یزیدی بخواهد در جایگاهش بنشیند.حسین(ع) می گوید فاتحه این دین را من می خوانم که یزید خود را خلیفه آن بخواند.
منِ حسین می خواهم معروف را در جامعه جایگزین کنم و منکروبطلان را برچینم.
و دکتر شریعتی می گوید:
فتوای حسین این است: آری! در نتوانستن نیز بایستن هست.
توانستن یا نتوانستن،تنهایی با جمعیت، فقط شکل و چگونگی انجام مسئولیت را تعیین می کند، نه وجود آن را.

آسمان گوید حسین هر کهکشان گوید حسین/ دیده گریان حضرت صاحب زمان گوید حسین
خاک میگوید حسین افلاک میگوید حسین / باره مشک ساقی غمناک میگوید حسین
جان میگوید حسین بی جان میگوید حسین / ساقی غم دیده لب تشنگان گوید حسین
خون میگوید حسین مجنون میگوید حسین / ساقی بی مشک و دست محزون میگوید حسین
یاس میگوید حسین احساس میگوید حسین / ساقی لب تشنگان عباس میگوید حسین
مست میگوید حسین سرمست میگوید حسین / ساقی کرب بلا تا هست میگوید حسین
تیر میگوید حسین شمشیر میگوید حسین / کودک لب تشنه بی شیر میگوید حسین
آب میگوید حسین مهتاب میگوید حسین / زاده ام البنین بی تاب میگوید حسین




اذر اندیشه ::: پنج شنبه 86/10/27::: ساعت 9:39 عصر

یا رب به دلم مهر علی افزون کن                 جز نقش علی ز لوح من بیرون کن

سلام به همه دوستان

فرا رسیدن عید غدیر را به همه شما مسلمانان مخصوصا کسانی که سید و سادات هستند بسیار تبریک می گویم.

مسلمان غیر از اعیاد قربان و غدیر وفطرو....چند روز دیگر به عنوان عید دارد:

1-     هر روز که گناه نکند آن روز عید است.

2-     روزی که مسلمان با ایمان از دنیا می رود(درحالیکه شهادتین را می گوید) وشیطان درآخرین لحظات هم نمی تواند ایمانش را از او بگیرد آن روز عید است.

3-     روزی که مسلمان با سرفرازی از دست سوالات نکیر و منکر رهایی می یابد و در برابر خداوند شرمنده نمی شود آن روز عید است.

4-     آن روزی که مسلمان از دست طلبکاران درآن دنیا ( کسانی که به او بدی کردند یا کسانی که او به آنها بدی کرده...) رهایی پیدا کند، آن روز عید است.

5-     آن روز که نامه مسلمان به دست راستش داده شود، آن روز عید است.

6-     آن روز که مسلمان به سلامت از پل صراط عبور کند، آن روز عید است.

7-     آن روز که مسلمان وارد بهشت شود و فرشته ها به او تبریک می گویند، آن روز عید است.

8-     آخرین و بزرگترین عید مومن؛ آن روزی است که به ملاقات پروردگارش نائل می شود.

امیدوارم همه شما دوستان این اعیاد را به زیبایی پشت سر بگذارید.... انشاالله.... 
                یا علی گفتیم و عشق آغاز شد 
روز محشر وقت پرسیدن ز من رب جلی
گفت: تو غرق گناهی؟
گفتمش: یا رب بلی!
گفت: پس چرا آتش نمی گیرد چرا جسم و تنت؟
گفتمش: چون حک نمودم روی قلبم "یاعلی"




اذر اندیشه ::: پنج شنبه 86/10/6::: ساعت 9:29 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ