سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بر دوستش خُرده گیری کند [و بخواهد مو را از ماست بکشد]، دوستی اش گسسته می شود . [امام علی علیه السلام]

آذر اندیشه

به نام آن کسی که اگر حکم کند همه محکومیم...

به نام حضرت دوست
سخن آغاز می کنم اما نمی دانم چگونه ....
می دانی چرا ای دوست؟؟؟
سخن گفتن سخت است آن هم از انسانی عظیم که عظمتش و عشقش دل ز همه برده...
دل برده چون دلبری است مهربان و هر چه از مهربانی اش سخن گفته شود کم است واندک و...
سکوت شاید بهتر باشد، شاید سخن گفتن بهتر....
اما من مجاوری شرمنده ام ، نعمتی نصیب من وهمه همشهریانم شده ، نعمتی که آرامشی بسیار در آن است برای سخن گفتن و درد دل کردن و من از این نعمت هنوز نتوانسته ام به خوبی استفاده کنم...
خواستم از امام رضا(ع) بنویسم اما این مطلب یادم اومد که من هنوز رسم مهمون نوازی را به خوبی نتوانستم به جا بیارم.
 جای همه دوستان خالی دوشنبه رفتم حرم امام رضا(ع) ؛
مثل همیشه عاشقای امام رضا(ع) زینت حرم شده بودند، دلشون پاک و با قلبی مملو از امید اومده بودن تا حرف دلشون رو به تنها رازدار، تنها کسی که مهمان رو هرچند بسیار زیاد با جون دل می طلبه و براش هم فرقی نمی کنه که چه رنگی هستی، چه زبانی داری، چه .............
وارد حرم شدم اول از همه چشمم به گنبد زیبا وگلدسته زیبای حرم مطهر افتاد سلام کردم و...
داخل حرم یک عده بودند که مرده ای را برای طواف در حرم آورده بودن ، آه .... این دنیا محل گذره و چه زود به آنی می آید و به آنی باید رحیل سفر شد. باید بار سفر رو بست و هر چه داشتی و نداشتی رو باید جا بگذاری و بروی و چه زود باید رفت ....
خدایشان رحمتشان کناد
داخل حرم مثل همیشه مملو از جمعیت مشتاق اهل بیت بود که با چشمانی اشک بار رو به ضریح بزرگوار آن حضرت کرده و حرف دل می گفتند...
ایندفعه تصیم گرفته بودم که فقط تماشا کنم ، ایستادم و به جمعیت آرزومند و محتاج اهل بیت و امام رضا(ع) نگاه کردم، شفا شفا شفا....
دلسوختگان با چشمانی اشکبار شفاعت می خواستند، یا شفاعت  بیمارشان یا شفاعت خود...
کنار ضریح مثل همیشه شلوغ و من مثل همیشه نتونستم دستم رو به ضریح برسونم و از دور ایستادم و راز دل گفتم...
کنارم خانمی ایستاده بود که از شهریا روستایی دور مشرف شده بود برای زیارت حضرت با چشمانی پر از اشک و آه  سر بر در گذاشته بود واشک می ریخت، در دلش حرف داشت ، هزاران حرف که محرمش را فقط حضرت امام رضا(ع) می دانست ...
با خودم فکر کردم گفتم من چرا از این نعمت که در جوارش هستم به خوبی استفاده نمی کنم یا شاید طلبیده نمیشم....نمی دونم اما این رو می دونم که وقتی با دلی آرام به زیارت می ریم و حرف دل می گوییم سبک تر از همیشه می شیم، به سبکی بال کبوتران حرم که همیشه وهرجا که روند باز به گلدسته حرم رجعت می کنند می دونین دوستای من هرجا بریم  باز رجعت همه به سوی همین بزرگواران هست و اگه خطا کنیم که ما اکثر مواقع در حال خطا هستیم باز اینجاست که می تونیم فقط حرف دلمون رو بگیم و مطمئن باشیم که رازدلمان را فاش نمی کنه...
دعای کمیل پنجشنبه شب زیباترین حالت و خلسه وجود انسان است ، آرامشی بسیار وبسیار وبسیار...
السلام علیک یا علی بن موسی ...
یا ضامن آهو، ما آهوان وحشی را رام و اهلی دلت کن ، مهرت افزون در دلمان ویادت پایدار در وجودمان...
حرف زیادی برای گفتن داشتم اما مجال اندک است و ازحوصله شنیدن شما دوستان خارج...
این عید برهمه شما عاشقان مبارک ( بیایید برای شفای همه بیماران چه جسمانی چه روح دعا کنیم ، یا علی ابن موسی الرضا همه مریضان اعم از مریضان نا امید از شفاعت ، شفای کامل عطا کن که ما به هر جا که رویم باز محتاج شما بزرگواران هستیم وجز شما کسی را نداریم)
راستی این چند عکس را هم خودم گرفتم از ضریح البته با وجود ممنوعیت تصویربرداری اگه در زاویه کامل نیست خودتون با چشم دل ببینید چون با عجله عکس گرفتن همینه دیگه...درضمن اگه قبول باشه برای همتون دعای دسته جمعی کردم انشالله که به زیارت حضرت مشرف بشین، قدمتون روی چشم همه ما... برای منم دعا کنین که معرفت وشناخت بیشتری پیدا کنم چون واقعا محتاج این شناختم...

دل را زمحبت تو گر بگیرم چه کنم                          بی عشق ومحبتت اگر بمیرم چه کنم...؟؟؟

دستها به سوی مهربان .... 

چلچراغ زیبای حرم...




اذر اندیشه ::: پنج شنبه 86/9/1::: ساعت 9:19 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ